بخوان شعر دلدادگی را بزن نغمه ی عشق و مستی
تمام جهان ملک من شد چو دانم که یارم تو هستی
دلم مست و سر مست و جان مست هوای رخت در سر من
تو اینجا کنارم؟خدایا! هنوزم نشد باور من
که یارم کنارم بماند مرا همدم خود بداند
برایم نوای شکفتن ز دل با وجودش بخواند
دلم،عشق من،روح من،وااای همه پا به پای تو آمد
به جانم شراری فکندی که رفت و دگر بر نیامد
هوای طبیعت دگرگون تجلی خلقت دگرگون
دگرگون همه جان و روحم ندای محبت دگرگون
خدا،عشق،مهتاب،خورشید جهان،مهر،دریا و ماهی
همه پای کوبان کنارم به یمن خروج سیاهی
و عشق است نور دل من فکنده خدا در گل من
سیاهی و اندوه مردست محبت شده حاصل من
این برگ سبزیه که خودم نوشتم.اگه مایل بودین نظر بدین
مریم مسیحا
|